loading...
لایو فان

271

sodabeh بازدید : 31 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)
سه رکعت نماز مغرب میخوانم قربة ال .... چشام تار شد. . .الله اکبر . . .

بسم الله الرحمن الرحیم . . .

الحمد و للله رب العالمین . .  . . . .   . . . .  

بسم الله الرحمن ارحیم

قول هو الله احد . . .    . . .   ...  

الله و اکبر . . .بلاخره چکید . . .

بسم الله الرحمن الرحیم . . .  . . .  ....  

هیچی نفهمیدم . . .

السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته

السلام علينا و علي عبادالله الصالحين

السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

بغضم شکست . . .

انقد گریه کردم تا مقنعه امم خیس شد . . .

نمیدونم چرا انقد دلم گرفته بود

فقط دلم میخواست اذون بگن وایسم به نمازو راحت گریه کنم

تا قبلش هی چشمام پر میشد  و هی پاکشون میکردم که مامی نفهمه

ولی اخر  نمازم اومد تو اتاق و چشمامو دید

ولی بیخیال با خدام حرف میزدم دیگه

الان انقد ارومم

اصلا انگار نه انگار داشتم خفه میشدم از بغض

خیلی وقتا که نماز میخونم و دعا میکنم میگم خدایا شکرت

 که مسلمونیم و تو رو داریم و میتونیم نماز بخونیم وباهات حرف بزنیم

بعضی وقتا که احساس میکنم از خدا دور شدم سر نماز گریم میگیره

الانم همچین حسی داشتم . . .قبلا همیشه رو سجادم نماز میخوندم

ولی از عید تا حالا نشد که همیشه سجاده بندازم

دلم واسش تنگ شده بود . . .هنوز گل یاسای هفته پیش لای جانمازم بود

نمیدونم شما ها هم تا حالا حالی که من الان دارم رو تجربه کردید یا نه

ولی احساس سبکی میکنم . . .انگار هیچی باهام نیست

هیچ دلمشغولی و دغدغه ایی ندارم . . . راحت و ازاد . . . 

میدونی از وقتی از خواب عصر بیدار شدم و دوتا کامنت گذاشتم قاطی کرده بودم

بعدم که خیلی سریع غروب شد دوست ندارم انقد زود شب بشه

بعدشم که زندایی مامی ائمد و نمیشد راحت بود 

اومده بودم اینجا مامی اومد صدام کرد گفت بخاطر تو اومده اونوقت تو اینجایی

منم مجبوری رفتم . . .الانم مامی میگفت شام باتو گفتم نه پسته ها با من

دلم میخواد با خودم باشم تو خودم باشم مال خودم باشم

حتی دلم نمیخواد بزنگم به شیرین بقیه حرفای صبحمونو بزنیم

دلم میخواد این ارامشم رو حفظ کنم . . . 

فردا میریم خونه وزیر ارشاد که امیر رو بذاریم اونجا واسه دانشگاهش

ولی معلوم نیست تایم دقیقش کیه

امشبم ددی نمیاد خونه و بازم شیفته . . .  :(

هی . . . ولی خدا رو شکر  که خدا هست . . .

اگه نبود هممون تا حالا دق میکردیم . . .

خدایا شکرت واسه اینکه هستی .  . .


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 143
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 37
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 48
  • بازدید ماه : 134
  • بازدید سال : 327
  • بازدید کلی : 4,202