loading...
لایو فان
sodabeh بازدید : 31 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)

زیبایی ناخن ها: 

ناخن ها را با روغن سیر ماساژ دهید؛این درمان قدیمی خیلی زود به رشد و قوی شدن ناخن ها منجر خواهد 

شد.برای حفظ روغن بر روی دست و برای جلوگیری از پخش شدن بوی آن به اطراف ،دستکش پلاستیکی بپوشید

واجازه دهید روغن به مدت حداقل ۱۵ دقیقه روی دستتان بماند.پس از این که دستان خود را خوب شستید نصف 

یکلیمو ترش را به روی پوست آن ها بمالید تا بوی سیر از بین برود.





sodabeh بازدید : 34 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)


بسمه‌تعالی

"انالله و انا الیه راجعون"

مشیت الهی بر این تعلق گرفته که بهار فرحناک زندگی را خزانی ماتمزده به انتظار بنشیند و این ، بارزترین تفسیر فلسفه آفرینش در فراخنای بیکران هستی ویگانه راز جاودانگی اوست .

بدینوسیله درگذشت مرحوم مغفور شادروان جابر معافی سرپرست خبرگزاری فارس مازندران را به خانواده محترم ایشان و اصحاب رسانه تسلیت عرض نموده و از درگاه خداوند متعال برایشان مغفرت و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم .اسماعیل هادی نژاد کیاسری-رئیس اداره صنعت،معدن وتجارت شهرستان ساری


sodabeh بازدید : 28 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)

شنيده ها حاكي از آن است كه شوراي اسلامي شهر مهرستان امروز يك شنبه مهر و دفتر شورا را تحويل گرفته است . شهروندان مهرستاني پس از اين مي توانند به دفتر شورا و يا رئيس شوراي شهر آقاي محمد رفيع محمودزهي مراجعه و نامه هاي خود را مهر و امضاء نمايند


271

sodabeh بازدید : 31 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)
سه رکعت نماز مغرب میخوانم قربة ال .... چشام تار شد. . .الله اکبر . . .

بسم الله الرحمن الرحیم . . .

الحمد و للله رب العالمین . .  . . . .   . . . .  

بسم الله الرحمن ارحیم

قول هو الله احد . . .    . . .   ...  

الله و اکبر . . .بلاخره چکید . . .

بسم الله الرحمن الرحیم . . .  . . .  ....  

هیچی نفهمیدم . . .

السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته

السلام علينا و علي عبادالله الصالحين

السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

بغضم شکست . . .

انقد گریه کردم تا مقنعه امم خیس شد . . .

نمیدونم چرا انقد دلم گرفته بود

فقط دلم میخواست اذون بگن وایسم به نمازو راحت گریه کنم

تا قبلش هی چشمام پر میشد  و هی پاکشون میکردم که مامی نفهمه

ولی اخر  نمازم اومد تو اتاق و چشمامو دید

ولی بیخیال با خدام حرف میزدم دیگه

الان انقد ارومم

اصلا انگار نه انگار داشتم خفه میشدم از بغض

خیلی وقتا که نماز میخونم و دعا میکنم میگم خدایا شکرت

 که مسلمونیم و تو رو داریم و میتونیم نماز بخونیم وباهات حرف بزنیم

بعضی وقتا که احساس میکنم از خدا دور شدم سر نماز گریم میگیره

الانم همچین حسی داشتم . . .قبلا همیشه رو سجادم نماز میخوندم

ولی از عید تا حالا نشد که همیشه سجاده بندازم

دلم واسش تنگ شده بود . . .هنوز گل یاسای هفته پیش لای جانمازم بود

نمیدونم شما ها هم تا حالا حالی که من الان دارم رو تجربه کردید یا نه

ولی احساس سبکی میکنم . . .انگار هیچی باهام نیست

هیچ دلمشغولی و دغدغه ایی ندارم . . . راحت و ازاد . . . 

میدونی از وقتی از خواب عصر بیدار شدم و دوتا کامنت گذاشتم قاطی کرده بودم

بعدم که خیلی سریع غروب شد دوست ندارم انقد زود شب بشه

بعدشم که زندایی مامی ائمد و نمیشد راحت بود 

اومده بودم اینجا مامی اومد صدام کرد گفت بخاطر تو اومده اونوقت تو اینجایی

منم مجبوری رفتم . . .الانم مامی میگفت شام باتو گفتم نه پسته ها با من

دلم میخواد با خودم باشم تو خودم باشم مال خودم باشم

حتی دلم نمیخواد بزنگم به شیرین بقیه حرفای صبحمونو بزنیم

دلم میخواد این ارامشم رو حفظ کنم . . . 

فردا میریم خونه وزیر ارشاد که امیر رو بذاریم اونجا واسه دانشگاهش

ولی معلوم نیست تایم دقیقش کیه

امشبم ددی نمیاد خونه و بازم شیفته . . .  :(

هی . . . ولی خدا رو شکر  که خدا هست . . .

اگه نبود هممون تا حالا دق میکردیم . . .

خدایا شکرت واسه اینکه هستی .  . .


sodabeh بازدید : 34 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)

آینده را بنگر ،

و از گذشته درگذر ،

تاهر آنچه را که می خواهی در نهایت بنانهی ،

بدست آری .                                     ( جونیوان )

( ساده دل )


sodabeh بازدید : 32 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)

دلم تنگ است برای تو...و خودمانیم ها می دانم این روزها دلت هوایی شده...

نمی دانم این چه حسی است؟؟؟مگر میشود کسی را اینقدر دوست داشت؟؟؟

حالا من بنویسم گذشتم...بنویسم همه چیز را فراموش می کنم... تو که نباید باور کنی!!!اما تو سکوت می کنی و به من با سکوتت چه می خواهی بفهمانی خدا می داند...

عزیز دل من بودن کم چیزی نیست؟؟؟خودت را دست کم نگیر...عزیز دلم

نمی دانی چه حسی داشتم وقتی اشتباهی مرا با فامیل تو صدا زدند...طعم شیرینی داشت به تو متعلق بودن...طعمی که تو با سکوتت زهرمارم می کنی...

می دانم که پای دیگری در میان نیست...اما دلیلش هرچه باشد مهم نیست...وقتی من دوستت دارم...

بیا و دستان مرا بگیر و یک بار هم شده بگو دوستم داری تا من دنیا را به خاطرت کن فیکون کنم...

بیا و یکبار صادقانه از خودت بگو تا من آینده ات را سرشار از شادی کنم...

بیا... این زندگی من... این آینده من... همه اش تقدیم تو...فقط  لب تر کن...

شاید حس مبهم تو، تو را نکشد اما سکوت تو و چشمانت هستی مرا اتش می زند...شک ندارم...



تعداد صفحات : 15

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 143
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 44
  • بازدید ماه : 39
  • بازدید سال : 232
  • بازدید کلی : 4,107